پترونت: اکنون از زمانی که بخش بزرگی از نفت ایران از بازارهای جهانی خارج شد بیش از دو سال میگذرد. عرضه روزانه بیش از یک میلون بشکه نفت ایران به بازارها در نتیجهی تحریمهای یکجانبه و چندجانبهی آمریکا و اتحادیه اروپا متوقف شد. در حالی که کنگره آمریکا خود را آماده میکرد تا تحریمهای سنگینتری علیه صنعت نفت ایران تصویب کند و به قول ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا صادرات نفت ایران را به «صفر» برساند، با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و آغاز دورهای تازهای از مذاکرات هستهای، روند تصویب این تحریمها متوقف شد.
از دو سال پیش تا کنون، بخش بسیار وسیعی از نفت لیبی، یعنی چیزی بیش از یک میلیون بشکه در روز نیز از بازارها خارج شده است. ناامنی در عراق صادرات نفت از شمال این کشور را که از طریق کرکوک به بندر جیهان ترکیه صورت میگرفت، به شدت تحت تأثیر قرار داد. اما این تنها چند هفته پیش بود که چیزی به نام بحران عراق بازارهای جهانی نفت را به شدت آشفته و قیمت نفت برنت را به 115 دلار به ازای هر بشکه رساند. در حال حاضر، گروه تروریستی داعش که پیش از این از القاعده منشعب شده بود به همراه برخی از سیاستمداران عراقی متمایل به عربستان سعودی، قطر و ترکیه جنگ نسبتاً فراگیری را بر علیه دولت عراق شروع کرده است و بخشهایی از خاک این کشور را نیز به تصرف خود درآورده است. به لحاظ جو رسانهای در غرب داعش یک تفاوت عمده با القاعده دارد: اگر رسانههای غربی پیش از این امکان نداشت که نام القاعده را بدون صفت تروریست به کا ببرند، اکنون داعش- که در رفتارهای ضدانسانی خود وحشیانهتر از القاعده عمل میکند- «شورشیان سنی» (Sunni Rebles) خطاب میشود. تنها همین یک مورد نشاندهندهی این امر است که ما در دنیای جدیدی قرار داریم که رویکرد غرب به تروریسم در آن متفاوت با دنیای بین سالهای 2001 تا 2011 بود. حوادث سوریه و برخورد رسانهای غرب با تروریستهای عضو جبهه النصره و داعش نیز موید این امر است.
اما این دنیای جدید که در آن قرار است تروریستهای سابق، جنگویان مذهبی و حتی پیامآوران راه «آزادی» نامیده شوند، چه خصوصیاتی دارد؟ تا آنجا که به نفت مربوط میشود، آمریکا برای سالیان سال مدعی بود که حضور نظامی قدرتمندش در خاور میانه جریان منظم نفت به بازارهای جهانی را تضمین میکند. آمریکا ادعا میکرد که اقتصادش به شدت به واردات نفت از خاور میانه وابسته است و نظر به نقش حیاتی نفت در اقتصاد، باید عرضه نفت خاور میانه به بازارها را از طریق حضور نظامی در خاور میانه تضمین نماید. آمریکا برای خود رسالت تأمین امنیت انرژی جهانی را قائل بود. اگر چه ادعای آمریکا در سالهای دور نیز به دلیل دخالت گسترده این کشور در جنگ ایران و عراق، جنگ اول خلیج فارس، تحریم نفتی عراق، جنگ با عراق و غیره یکسره باطل بود، اما اکنون این بطلان وضعیت تازهای به خود گرفته است. در سالهای اخیر آمریکا نقش اساسی در کاهش عرضه نفت به بازارهای جهانی داشته است. اعمال آمریکا در سیاست خارجی بوده است که عرضه نفت از طرف ایران، لیبی، سوریه، ونزوئلا و حالا عراق را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
عربستان سعودی از ظرفیت تولید نفت خود بارها بهعنوان یک سلاح استفاده کرده است. در دو سال گذشته، هر وقت غرب بر طبل جنگ علیه سوریه کوبید، عربستان تولید نفت خود را افزایش داد تا به جهانیان ثابت کند که نگرانی بابت عرضه نفت از خاور میانه بیمورد است! این کشور علاوه بر اینکه دلارهای نفتی خود را برای تجهیز تروریستها در دیگر کشورها مورد استفاده قرار میدهد، آنها را برای تقویت دولتهای همسو با خود در مصر و حتی پاکستان نیز به کار میگیرد. به همین ترتیب، آمریکا نیز در مقیاسی جهانی و نه منطقهای دقیقاً عرضه نفت و قیمت جهانی آن را بهعنوان یک سلاح ژئوپلتیک بهکار میگیرد. آمریکا از سال 2011 به این طرف، به برهمزننده بزرگ امنیت انرژی در جهان تبدیل شده است. علت واضح است! این اکنون آمریکاست که از کاهش عرضه جهانی نفت و افزایش قیمتها سود میبرد. صنعت نفت و گاز شیل نقشی اساسی در ایجاد شغل در آمریکا ایفاء میکند و این صنعت تنها زمانی میتواند به حیات خود ادامه دهد که قیمتهای نفت بیش از 100 دلار به ازای هر بشکه باشد. نابودی صنعت شیل در آمریکا به معنای از دست رفتن میلیونها شغل و از آن مهمتر بهمعنای از دست رفتن سودای «خودکفایی نفتی» خواهد بود.
مسئله اما صرفاً به بقای نفت و گاز شیل ختم نمیشود. حتی مسئله صرفاً به مخالفت ایران یا عراق یا ونزوئلا با آمریکا نیز ختم نمیشود. اکنون ما در مقطع حساسی از تاریخ قرار داریم. چین با رشد شتابان اقتصادی خود، مقام دوم اقتصادی دنیا را از آن خود کرده است و در حالی که آمریکا رشد اقتصادی بسیار اندکی را تجربه میکند، آماده میشود تا جایگاه آمریکا را نیز به تصرف خود درآورد. کشوری که بیشترین تولید ناخالص داخلی و بیشترین سرمایهی مازاد را در اختیار داشته باشد، میتواند در حوزههای بسیار زیادی از جمله حوزهی نظامی و توسعه و تحقیقات نیز سرمایهگذاری کند و از این طریق «چرخهای خوششگون» را در اقتصاد جهانی به نفع خود رقم زند. سرمایهگذاری وسیع در تمامی حوزهها باعث خواهد شد تا برترین قدرت اقتصادی دنیا به تدریج در حوزههای نظامی، سیاسی و ژئوپلتیک نیز از سایرین پیشی گیرد و قدرت و نفوذ جهانی خود را گسترش دهد. تلاشهای آمریکا در سالیان گذشته در این راستا بوده است که از تحقق چنین پروژهای به نفع چین خودداری کند. در واقع بزرگترین خطری که در حال حاضر جایگاه آمریکا را تهدید میکند نه ایران، نه سوریه، نه ونزوئلا بلکه چین است.
چین اکنون بزرگترین واردکنندهی نفت خام در جهان است. از آنجا که انرژی و در رأس آنها نفت خام، موتور محرکهی هر اقتصاد صنعتی است، آمریکا از کاهش عرضه نفت و افزایش قیمتها با یک تیر دو نشان میزند. اولاً افزایش قیمتها نفت و گاز شیل را پررونقتر میکند، سرمایهی بیشتری جذب این صنعت میشود و در نتیجه مشاغل صنعتی بیشتری در آمریکا ایجاد میشود. از طرف دیگر، افزایش بهای انرژی، چین را در مقام بزرگترین واردکنندهی نفت متضرر میسازد و رشد اقتصادی این کشور را کاهش میدهد. آمریکا در راستای این دو هدف یعنی تقویت صنعت شیل و تضعیف چین بوده است که وارد این منازعات ژئوپلتیک شده است.
اما هر منازعه ژئوپلتیک لزوماً طرفینی دارد و مسئله تنها به خواستهها و امیال یکی از طرفین محدود نمیشود. چین و سایر کشورهایی که به خاطر بحرانهای جدید در حوزهی انرژی منافعشان به خطر افتاده است از خود واکنش نشان خواهند داد و برآیند این منازعات قطعاً چیزی نیست که طراحان غربی به دنبالش بودهاند. وضعیت سوریه با دو سال پیش تفاوت اساسی دارد و غرب تا حد زیادی بازی را باخته است. در عراق احتمال شکست پروژهی غربی- عربی، یعنی پروژهی تجزیهی عراق به سه کشور، بسیار زیاد است و این آمریکا را حالتی شبیه انزوا قرار خواهد داد. در اوج بحران عراق، نوری المالکی جنگندههای سوخو از روسیه خریداری کرده است و این نشان میدهد که عراق میتواند با کمک متحدینی جدید نظیر روسیه و ایران، پروژهی ژئوپلتیک غربیها را نقش بر آب کند. قطعاً پس از اتمام هر بحران ژئوپلتیک جهان در وضعیت جدیدی قرار خواهد داشت و تاریخ قرن بیستویکم در موارد بسیاری نشان داده است که این وضعیتهای جدید میتواند به نفع غرب نباشد.
در طرف دیگر ماجرا، چین با آن توان اقتصادی عظیم یک بازیگر دستبسته نیست. قطعاً رفته رفته چین متوجه خواهد شد که باید برای تضمین امنیت انرژی خود، حضورش در خاور میانه را گسترش دهد و خود بر جریان عرضه نفت به بازارها نظارت جدی داشته باشد؛ چرا که اکنون چین واردکننده برتر نفت است و از اختلال در عرضه بیشترین ضرر را میبرد. مسئله آنچنان که برخی میگویند، خروج آمریکا از خاور میانه و تمرکز این کشور بر شرق آسیا و اقیانوس آرام نیست. مسئلهی دنیای جدید ورود چین به خاور میانه است. آمریکا برای ضربه زدن به اقتصاد چین لزوماً نباید پایگاههای خود در خلیج فارس را تعطیل کرده و آنها را به مرزهای آبی چین منتقل کند. آمریکا قصد دارد با ناامن کردن خاور میانه امنیت انرژی چین را به مخاطره بیندازد و به همین دلیل است که چین نیز قصد ورود به خاور میانه را دارد.