در حقیقت تعیین استانداردهای بالا برای تاسیس واحدهای جدید، ایجاد حاشیه امنیت و رانت فعالیت برای واحدهای بیکیفیت قبلی است). لذا وضعیت کنونی که محدودیت جدی برای تاسیس واحدهای آموزش عالی جدید (غیرانتفاعی، دولتی یا آزاد) اعمال میشود، نمیتواند به هیچ وجه مناسب و قابل توجیه باشد و تنها یک واکنش احساسی و غیرکارشناسی به یک اتفاق است و البته نفوذ متولیان موجود واحدهای کم و بیکیفیت موجود نیز به این جو دامن زده و حاشیه امنیت خود را بیشتر
میکنند.
ندادن مجوز به واحدهای دانشگاهی غیر انتفاعی استاندارد جدید، دادن رانت فعالیت و حاشیه امن به برخی واحدهای موجود برای تخریب فرصتهای اجتماعی و اقتصادی حوزه آموزش عالی خواهد بود.
البته موضوع در حوزه مقاطع ارشد و دکترا کمی متفاوت است. هنوز در کشور تقاضا برای دورههای آموزش عالی تکمیلی بیشتر از امکانات عرضه کشور است. بهگونهای که در هر کنکوری از هر ده نفر یک یا دو نفر پذیرش میشوند.
این موضوع باعث شده تا هم فعالیت بیشتر واحدهای دانشگاهی برای حضور در این مقاطع بیشتر شود و هم بیشتر مشکلات موجود نیز مربوط به این مقاطع باشد، لذا وزارت علوم باید در این حوزه حضور جدی خود را نشان دهد.
نه فقط به واحدهای دانشگاهی یا غیر دانشگاهی که دورههای معادل با سرفصلهای دانشگاهی ارائه میکنند، بلکه به کلیه ارائه دهندگان خدمات آموزشی و پژوهشی در مقاطع ارشد و دکترا در کشور نیز باید توجهشود.
این یعنی رسالت حرفهای و اجتماعی وزارت علوم که امید است در دوره دولت تدبیر و امید به خوبی شناسایی شده و رعایت شود.
نکته پنجم: توزیع برابرتر جغرافیایی بین استانها یک الزام اساسی
هر چند آموزش عالی در کشور به حد مناسبی رسیده است و صندلیهای برخی دانشگاهها در مقاطع کارشناسی خالی مانده است، ولی باید پذیرفت که توزیع جغرافیایی آموزش عالی در کشور بهصورت کامل عادلانه نبوده و پوشش آموزش عالی در همه نقاط کشور کامل
نیست.
در حال حاضر استانهایی بیش از 300 واحد دانشگاهی دارند ولی در مقابل استانهایی نیز تعداد واحدهای آموزش عالیشان به 30 واحد نیز نمیرسد. لذا پوشش آموزش عالی، تعداد دانشجو به ازای صد هزار نفر جمعیت، تعداد هیات علمی به ازای دانشجو، مساحت و فضاهای آموزشی دانشگاهی به ازای جمعیت در استان و... شاخصهایی هستند که براساس آنها میتوان تفاوتهای فاحشی را که بین استانهای کشور وجود دارد؛ مشاهده کرد.
ما باید توجه داشته باشیم که هر چقدر پوشش آموزش عالی کمتر باشد، توسعه نیز به تعویق خواهد افتاد زیرا آموزش عالی انسان توسعه یافته تربیت میکند و توسعه سرمایههای فیزیکی و کالبدی بدون توجه به تربیت انسانهای توانمند (سرمایه انسانی) میتواند عدم تناسب بین سرمایهها را بهوجود آورد و منجر به کاهش بهرهوری هر نوع سرمایه و نیز تاخیر در اجرا و تحقق فرآیندهای توسعه شود.
این موضوع از یک سو شکاف توسعه را در بین استانهای کشور بیشتر خواهد کرد و از سوی دیگر افقهای توسعه مناطق محروم را دورتر خواهد برد. لذا ضرورت توسعه آموزش عالی در کشور مسجل و در مناطق کمتر برخوردار از این نظر بیشتر باید مورد توجه باشد.
این موضوع البته باید تذکر داده شود که در بودجه ارائه شده امسال به مجلس، دانشگاههای تهران عموما بیش از 50درصد و برخی بیش از 100درصد افزایش بودجه داشتهاند، ولی دانشگاههای استانهای محروم در حدود 20درصد افزایش در بودجه برایشان دیده شده است. با این نگاه که خارج از نگاه عدالت و تدبیر گرا و امیدبخشی است که دولت تدبیر و امید وعده داده است، لازم است بهمنظور کاهش شکاف آموزش عالی در استانها تدابیر لازم برای این حوزه اندیشیده شود.
جمعبندی
با این توضیحات به نظر میرسد لازم است برای سرعت بخشیدن به توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور و تقویت سرمایه انسانی و از آن طریق سرمایه اجتماعی کشور، توسعه آموزش عالی در همه زمینههای آموزشی، پژوهشی، فناوری و کارآفرینی در دستور قرار گیرد. این فرآیند البته باید با ضوابط دقیق، شفاف و با شرایط کشور و محیط سازگار شوند.
در کنار این موضوع باید باورهای مدیریت در حوزههای عالی، میانی و خرد آموزش عالی چه در بخش دولتی و چه در بخش آزاد و خصوصی به سمت محور اصلی «توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور» همراه، همگرا و یکدست شوند.
در این صورت پرداختن جدی به کیفیت در کنار کمیت برای آنها درونی شده و این واحدها آن را به عنوان هدف جمعی و همگانی تبدیل شده میپذیرند. از سوی دیگر لازم است تا برای رقابتی کردن فضای فعالیت در آموزش عالی، رقابت را از طریق بهبود فضای رقابتی به سمت رقابتهای دوگانه کمی و کیفی به صورت هماهنگ کشانید. این موضوع باید هدایت شده و با نظارت درست و دقیق صورت گیرد؛ چرا که رهاسازی این حوزه زیانهای جبرانناپذیری را داشته و خواهد داشت. در سوی دیگر موضوع نیز توجه به توزیع عادلانه و برابرتر فرصتهای آموزش عالی در بین مناطق جغرافیایی کشور است که چشمپوشی از آن منجر به توزیع نابرابرتر فرصتهای ارتقا در مناطق، توزیع نابرابر درآمد و ثروت میشود.
*عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه رازی
نقل از دنیای اقتصاد