از ابتدای سال ۹۷ تا پایان شهریور ۹۸ بیش از یک میلیون و ۱۵۴ هزار کد معاملاتی جدید به بازار سهام کشورمان اضافه شده است. حجم عظیمی از نقدینگی
طی یک ماه اخیر سهام را درنوردید و رشدهای قابل توجه قیمتها را رقم زد.
این موارد از نشانههای ورود پولهای تازهنفس و معاملهگران تازهوارد به
معاملات سهام است. کسب سودهای تصادفی در فضای صعودی بورس تهران
نوعی توهم را میان برخی از این افراد ایجاد کرده و همین مساله کافی است تا
آنها به دورهگردی موقت در این بازار تبدیل شوند. بنابراین، تازهواردهای
سهام باید با خود تعیینتکلیف کنند که آیا بورس را محل جدیدی برای ادامه
سرمایهگذاری میدانند یا آنکه برای یک موجسواری محدود آمدهاند. اگر روش
اول مدنظر سرمایهگذاران است باید اصول مهمی را رعایت کنند، در غیر این
صورت با «واقعیت تلخ زیان» مواجه خواهند شد. در این گزارش الزاماتی که هر
تازهوارد برای حضور پایدار در بازار سهام باید داشته باشد را بررسی میکنیم. چند مسیر را میتوان به سرمایهگذارانی که در اقتصاد کشور
بهدنبال کسب سود از بورس هستند پیشنهاد کرد. مسیر امنتر سرمایهگذاری در
صندوقهای مختلف سرمایهگذاری است که با توجه به عملکرد این صندوقها
امکان کسب سود برای آنها وجود دارد؛ عملکرد این صندوقها نیز در سامانه
fipiran در دسترس سرمایهگذاران قرار دارد. اما بخش اعظمی از
سرمایهگذاران بورسی به شدت به حضور مستقیم در بورس علاقهمندند. این
معاملهگران راهی جز مطالعه و تلاش برای افزایش سواد خود در حوزههای مختلف
مرتبط با ارزشگذاری سهام ندارند. شاید بتوان گفت مرجع جامعی که بتواند در
معاملهگری به یک سرمایهگذار کمک کند وجود نداشته باشد. اما در عین حال
میتواند با تلاش برای یادگیری بیشتر علاوهبر لذت ذاتی این مقوله
(یادگیری) امکان کسب سود را برای یک معاملهگر فراهم کند.
هیچ یک از قیمتها تعادلی نیستند
در ابتدا باید گفت که معاملهگران باید
آشنایی ابتدایی با تابلوی معاملات آنلاین سهام (TSETMC.com) و همچنین
سامانه انتشار عملکرد مالی و غیرمالی شرکتها (کدال) را داشته باشند. این
سامانهها به تدریج میتوانند امکاناتی در اختیار یک معاملهگر قرار دهند.
درک قیمت در بازار سهام مطابق با بازارهای دیگر میتواند شرایط اولیه را
برای کسب سود با سرمایهگذاری فراهم آورد. قیمت در تقاطع عرضه و تقاضا رقم
میخورد. در یک بازار با کارآیی کامل میتوان این فرض را داشت که قیمتها
در سطوح تعادلی قرار دارند. مفهوم قیمت تعادلی در اینجا این است که قیمتها
در سطحی قرار دارند که هرگونه خبر جدید میتواند این تعادل را بر هم بزند و
در نتیجه میتواند سود یا زیان را برای معاملهگر بهدنبال داشته باشد. با
این حال بهتر است معاملهگر این فرض را داشته باشد که هیچیک از قیمتها
در بازارها تعادلی نیستند؛ از تقابل انتظارات معاملهگران نسبت به آینده و
بهدنبال آن جدال عرضه و تقاضا قیمت یک سهم رقم میخورد و طبیعتا انتظارات
متفاوتی را برای هر معاملهگر میتوان متصور بود. بنابراین پیشفرضی که
میگوید «هیچیک از قیمتها تعادلی نیستند» اشتباه نیست و در این شرایط است
که میتوان برای کسب سودهای آینده گام برداشت. در ادامه این بخش باید به
یکی از نکات مهم که از نگاه معاملهگران بورسی پنهان میماند اشاره کرد.
مسیری که سهام پیموده تا به سطح کنونی رسیده از اهمیت بالایی برخوردار است.
برای شرایط کنونی اگر جهش یکسال اخیر سهام کنار گذاشته شود میتواند
معاملهگر را به بیراهه هدایت کند. عدم توجه به سابقه قیمتی و فرض سطوح
تعادلی برای هر سطح از قیمت میتواند معاملهگر را به این راه اشتباه هدایت
کند که هر خبر مثبتی میتواند محرک جدیدی برای ادامه رشد باشد؛ عاملی که رشد
قیمتی مداوم سهام برخی از شرکتها را در بورس و فرابورس در ماههای اخیر
رقم زد. بر این اساس گام نخست این است که معاملهگران به مسیر قیمتی سهم تا
نقطه فعلی توجه داشته و از توهم اینکه قیمتهای کنونی برای سهام سطوح
تعادلی است خودداری کنند. به بیان سادهتر، اینکه قیمت فعلی سهم در نقطه
صفر قرار دارد و هر رویداد جدیدی باعث تغییر قیمت خواهد شد فرض اشتباهی
است؛ زیرا قیمتها در بازار سهام، نتیجه انتظارات صدها یا هزاران سهامدار
مختلف است که میتوانند بسیاری از اخبار را پیشخور کرده باشند.
خطر غرق شدن در قیمت
ابزارهای تکنیکال راهی برای بررسی سابقه
قیمتی یک سهم است. اما بعضا معاملهگران با توجه به مسیر دشواری که در
پلههای بعدی ارتقای معاملهگری در پیش دارند در قیمت غرق میشوند و عنوان
میکنند که قیمت تمام آنچیزی را که باید در خود نهفته دارد. این موضوع به
هیچوجه منکر اثر چارتیستها در قیمت نیست اما این روش برای معاملهگران به
خصوص تازهواردها این ریسک را افزایش میدهد تا لذت یادگیری بیشتر در سهام
را کنار بگذارند. در چنین شرایطی این توهم ایجاد میشود که نمودارها هستند
که نوسان قیمتی سهم را در نهایت رقم میزنند. هر نوسان در بازار به دلایل
منطقی یا بهانههای غیرعقلایی رخ میدهد. شناسایی هر یک از این بهانهها و
دلایل آن میتواند خود کلاس درسی برای معاملهگر باشد. به این ترتیب حتی
شناسایی زیان در یک معامله میتواند مانند پرداخت شهریه برای یادگیری بیشتر
باشد که در آینده اثرات مثبت را در پیشرفت معاملهگر خواهد داشت.
بنابراین، هرچند آشنایی با قیمتها و نگاه تکنیکالی میتواند به معاملهگر
کمک کند، اما به هیچ وجه پایان راه کسب سود دائم در بازار سهام نخواهد بود.
هر نوسان یک کلاس درس
بر این اساس در مرحله دوم به سرمایهگذاران
توصیه میشود که در کنار نوسان قیمت سهم در تلاش باشند که دلایل نوسان یک
سهم را تشخیص دهند. البته راه بهتر و جایگزین این است که از صفر شروع کنیم و
در زمینههای مختلف به یادگیری مفاهیم لازم اقدام کنیم که این رویه برای
معاملهگران تازهوارد دشوار و در عین حال با توجه به حجم عظیم اطلاعات از
حوزههای مختلف علمی میتواند کاملا خستهکننده و ناامیدکننده باشد. مسیر
یادگیری در بورس میتواند به صورت تدریجی باشد و ذرهذره بر میزان علم یک
معاملهگر بیفزاید. بر این اساس است که میتوان هر یک از نمادها و دلایل
نوسان آنها را کلاس درسی خواند که به تدریج به دانش یک معاملهگر اضافه
میکند.
توهم دانایی برای مبتدیان
اثر دانینگ-کروگر نوعی سوگیری شناخت از خود،
میان افراد غیرحرفهای و مبتدی است که توانایی خود را در تحلیل شرایط
فراتر از میزان واقعی آن تصور میکنند. این اثر در نموداری قابل بررسی است
که محور افقی آن میزان آگاهی شخص و محور عمودی میزان اعتماد به نفس
وی است. به این ترتیب اشخاص با کمترین آگاهی با توجه به عدم آشنایی با
سایر احتمالات ممکن است اعتماد بهنفس بالایی کسب کنند. این موارد در
بازارهای مالی نیز به میزان قابلتوجهی اثرگذار است. این پدیده و اثر آن در
بورس و ارز
در سایت «دنیای بورس» مورد بحث قرار گرفته است. در نمودار این اثر سمت چپ
نمودار افراد با کمترین میزان آگاهی و بیشترین میزان اعتماد بهنفس قرار
دارند. افزایش تدریجی آگاهی موجب میشود که اعتماد به نفس
شخص بهشدت کاهش یابد و این رویه تا اوج ناامیدی به احتمال موفقیت در این
زمینه پیش رود و تلاش بیشتر میتواند فرد را با تردید بیشتری نسبت به گذشته
به تلاش برای کسب دانش و پیمودن راه موفقیت هدایت کند. در اینخصوص اگر
شخصی فقط به دلایل اولیه نوسان قیمتی یک سهم بدون عمیق شدن در آن اکتفا
کند، میتواند دچار توهم دانایی شود. به بیان دیگر این مطابق با آنچه در
اثر دانینگ-کروگر اشاره شد در ابتدای نمودار اثر دانینگ-کروگر (شخصی با
بیشترین اعتماد بهنفس در نتیجه کوچکترین سطح از آگاهی) تبدیل شود و این
موضوع حتی میتواند ریسک زیان را برای شخص افزایش دهد زیرا شخصی که پذیرفته
از دیگران تبعیت کند و پذیرفته خود هیچ نمیداند حداقل در اجماع نظرات
میتواند راه نجاتی برای خود پیدا کند. در مثالی ساده یک معاملهگر
میبیند سهام با خبر افزایش سرمایه
از محل تجدید ارزیابی داراییها رشد میکند؛ در نتیجه با خبر هر افزایش
سرمایهای در معاملات شرکت میکند و هیچ توجهی به واقعیتها ندارد. این
دسته از معاملهگران اتفاقا در شرایط کنونی بیشترین زیان را تجربه
کردهاند، زیرا تنها در پوسته ماندهاند و در عین حال هر لحظه بهجای تلاش
برای کسب دانش، در حال توجیه خود هستند. در خصوص چنین توهمی باید به
مثالهایی از این دست مانند ریزش قیمتی سهام بانک تجارت در اوایل بهمن و بهدنبال انتشار خبر رسمی افزایش سرمایه
این بانک، یا زیرمجموعههای مینو بهدنبال انتشار اطلاعیه کدال در
هفتههای گذشته اشاره کرد. در چنین شرایطی لازم است معاملهگر پس از درک
بهانههای نوسان قیمتی یک سهم، به سابقه تاریخی اثر چنین بهانههایی در
دیگر نمادهای بازار توجه کند. همین موضوع تلاش معاملهگر را برای افزایش
حداقلی سواد در زمینه موردنظر میطلبد. برای مثال در بخش تجدید ارزیابی
رویه صحیح معاملهگر را به سمت اثر آن در ترازنامه و صورت سود و زیان
شرکتها میکشاند. در چنین شرایطی است که اگر حداقل سواد مالی و حسابداری
را دارا نیست تلاش میکند از منابع موجود در خصوص همین موضوع خاص اطلاعات
کسب کند و همین مساله یک گام بزرگ برای پیشرفت در سهام محسوب میشود. یا در
مثال دیگری اگر بهدنبال اجرای یک طرح یا مثلا راهاندازی یک کوره جدید
بنا است میزان بهرهوری تولید افزایش یابد، به کسب دانش حداقلی در تکنولوژی
جدید و اثرات آن در منابع موجود فارسی و انگلیسی میپردازد. در چنین
شرایطی است که شاخکهای حسی معاملهگر هر روز قویتر میشود و امکان تبدیل
به معاملهگری مستقل را فراهم میآورد. بر این اساس است که اشاره میشود
یادگیری در بازار سهام از مفاهیم اولیه بسیار دشوار است زیرا مسیر تنها به
علوم مالی و حسابداری محدود نمیشود و مجموعهای از علوم مختلف را در
برمیگیرد. در مثال دیگری برای دلایل نوسان قیمتی سهام و امکان یادگیری
ذرهای در آن میتوان به ملاک نوسان قیمتی عمده نمادهای کالایی یعنی
سودآوری اشاره کرد. در این شرایط اینکه سودآوری هر شرکت از چه عاملی اثر
میپذیرد خود مبحث بسیار بازی
است. پیچیدگی عجیبی در این روند وجود ندارد و تنها حجم عظیمی از اطلاعات
است که باید به درستی طبقهبندی شوند و اثر آنها بر یکدیگر تحلیل شوند.
انتشار عملکرد نیمه نخست شرکتها شاید فرصت خوبی برای یادگیری معاملهگران
در شرایط کنونی باشد.
تفاوت معاملهگری و تحلیلگری
رویه یادگیری و بیش از آن جمعآوری اطلاعات
در بورس کاملا تدریجی است و احتمالا هیچ زمان به پایان نمیرسد. همین موضوع
باعث میشود معاملهگران در بورسهای پیشرفته به استفاده از ابزارهای نوین
و برنامهنویسیها و ساخت برنامهها برای جمعآوری اطلاعات وادار شوند.
اما در پایان این روند نیز همچنان برخی عوامل اثرگذار وجود دارند که
میتواند مانع از کسب سود دلخواه برای یک معاملهگر باشد. برای مثال
معاملهگری که تنها به عوامل بنیادی دل میبندد و به رویه معاملاتی خود
پایبند است طی یک سال اخیر سودی قابلتوجه را کسب کرده اما این سود با
ماکزیمم سود ممکن فاصله زیادی دارد. اینکه دلایل رشد قیمتی یک سهم واهی است
یا خیر به بررسی دقیقی نیاز است و احتمالا میتوان روی نوسان قیمتی بسیاری
از نمادهایی که در شرایط کنونی از منظر تحلیلگران بنیادی ارزنده نیستند،
ساعتها بحث کرد. بر این اساس باید میان تحلیلگر خوب بنیادی و معاملهگری
موفق تمایز قائل شد. ممکن است این تصور اشتباه ایجاد شود که تفاوت میان
تحلیلگری و معاملهگری منظور تن دادن به موجهای سفتهبازی است، اما منظور
عوامل متعدد و پیچیدهای است که میتواند روندهای قیمتی را در سهام مختلف
رقم بزند. برای مثال در یک سوال ساده آیا تمامی نمادهای بازار را باید با
نسبت قیمت به درآمد ۴ یا ۵ ارزشگذاری کرد؟ نسبت قیمت به درآمد
میانگین بازار چه اثری بر نوسان قیمتی سهام دارد؟ موارد مختلفی از این دست
در صنایع مختلف قابلبحث هستند که در گزارشهای آتی «دنیایاقتصاد» به
برخی از آنها مانند صنعت برق
کشور پرداخته میشود. بر این اساس معاملهگری دانش کافی از مجموعهای از
عوامل اثرگذار (بهانهها و دلایل اثرگذار بر قیمت سهام) را شامل میشود.
دام طمع همیشه پهن است
پرداختن به این مقوله جای بحث بسیار دارد.
دریایی از اطلاعات وجود دارد که هر چه یک فعال بورسی به سمت جلو حرکت
میکند بیش از آنکه نسبت به افزایش آگاهی خود از معاملات و در حقیقت
ارزشگذاری سهام خرسند باشد از عملکرد خود تاکنون و ناآشنایی با این عامل
طی مدتی که در بازار فعالیت داشته است ناراحت است و نسبت به موارد بسیاری
که مانند این مورد کنونی ممکن است از آن آگاهی نداشته باشد احساس ناامیدی
میکند. با این حال لازم است در ادامه بحث قبل که لزوم توجه به مجموعهای
از عوامل و تفکیک معاملهگری (ارزشگذاری بازاری) با تحلیلگری (ارزشگذاری
بنیادی مرسوم) مورد اشاره قرار گرفت در اینجا این موضوع از لنز دیگری نیز
بررسی شود. نداشتن دید کلان نسبت به بازار و متغیرهایاقتصادی میتواند خود
زمینهساز زیان برای یک معاملهگر باشد. طمع در این شرایط نقش مهمی ایفا
میکند. به صورت کلی میتوان گفت اگر شخصی علت واقعی خرید خود را در یک
نماد تشخیص ندهد احتمال زیان خود را بالا میبرد حتی اگر سهم روی موج بازار
رشد کند اما عدم درک از روش معاملهگری خود باعث میشود که این شخص از
شناسایی سود خودداری کند و در مسیر نزولی نیز با افزایش تعداد معاملات به
منظور جبران مافات زیان بیشتری را متحمل شود؛ چنین معاملهگری در مسیر
نزولی سهام پرتفوی خود با حرکت سریع از شاخهای به شاخه دیگر تنها با
افزایش تعداد معاملات زیان بیشتری را برای خود رقم میزند و کارمزد را به
کارگزاران پرداخت میکند. یا سرمایهگذاری که یک سهم را در قیمت بالا خریده
و سهم در حال ریزش است اما معاملهگر در حال توجیه خود است که این سهم
بازمیگردد طمع کسب سود از همان نقطه را دارد و چشم خود را بر احتمال زیان
بیشتر بسته است.
باید توجه داشت که به هرمیزان در مراحل کسب
دانش در سهام پیش برویم نیز همچنان احتمال زیان وجود دارد. یا اگر قیمت
یک سهم از سقف انتظارات معاملهگر پیشی گرفته است طمع باعث میشود که
سهامداری این سهم تا جایی ادامه پیدا کند که در نهایت بخش اعظمی از سود
تبخیر شود (بهدنبال اصلاح سهام در جهت تخلیه حباب). اما کسی میتواند
بیشترین سود را کسب کند که علاوهبر مراحل بالا، تلاش بیشتری را صرف درک
واقعیتهای بنیادی به خصوص وضعیت کلان اقتصادی کند. برای مثال یکی از
واقعیتهایی که در شرایط کنونی معاملهگران چندان به آن توجه ندارند میزان
رشد قیمتی سهام طی حدود ۱۶ ماه اخیر است. شاخص
بورس تهران از سقف تاریخی خود در شنبه دو هفته قبل افت نزدیک به ۶ درصدی
را تجربه کرد. اما نداشتن دید دقیق نسبت به معاملات سهام و تصور اشتباهی که
بعضا در رفتار تحلیلگران به کل بازار تلقین میشود صعود همیشگی سهام است.
به نوعی در ذهن
معاملهگر سهام این موضوع القا میشود که سهام میتواند تا ابد رشد کند و
در این شرایط در حقیقت تیشه به ریشه مکانیزم بازار که مبنای معاملات سهام
است زده میشود. اگر بنا باشد سهام تا ابد رشد کند دیگر چه نیازی به
تحلیلگران است و هر معاملهگری بدون کمترین میزان آگاهی با چند کلیک ساده
در سامانه کارگزاری بیشترین سود را کسب میکند. باید پذیرفت در مقاطعی سهام
به جایی میرسد که در آن خبری از بازی
برد-برد نیست و سود عدهای زیان عده دیگری را بهدنبال دارد. باید پذیرفت
مطابق با رویه منطقی هر بازاری هر معاملهگر سهام نیز پیش از هر چیز دیگری
به فکر سود و زیان خود است و اتفاقا همین تفکر است که مطابق با اصول اقتصاد
بازار منفعت جمعی را بهدنبال دارد. قطعا منفعت جمعی رشد بیمحابا و
بینهایت قیمتی نیست؛ زیرا این موضوع خود میتواند ضربات سنگینتری
بهدنبال داشته باشد. در چنین شرایطی است که حمایتهای مصنوعی آغاز میشود
و عدهای با لایحه حمایت از سهامداران خرد خوشحال میشوند و همچنان از دخالت در مکانیزم بازار درس نگرفتهاند و اثرات رانتی ارز ۴۲۰۰ تومانی یا یارانه پنهان انرژی
درس عبرتی برای آنها نشده است. در چنین شرایطی است که دید کلان از اقتصاد و
واقعیتهای بازار برای معاملهگر بسیار مفید است و اثر سوء محدود کردن
دامنه نوسان قیمتی در سهام توسط یک معاملهگر قابل درک خواهد بود. در
مراحل بالا یک فعال بورسی هر چه پیش میرود و تلاش بیشتری برای کسب آگاهی
میکند بیشتر نسبت به سواد اندک خود و لزوم تلاش برای کسب اطلاعات بیشتر
پیمیبرد، شاید بتوان گفت این حس ناامیدی که در نتیجه افزایش روزافزون
آگاهی در یک معاملهگر ایجاد میشود میتواند نشانهای از حرکت در مسیر
صحیح باشد زیرا حجم اطلاعات به حدی زیاد است که اگر ادعایی بر رسیدن به
انتهای آن داشته باشد قطعا در توهم به سر میبرد. بنابراین یک فعال بورسی
باید بداند راهی جز آموزش طی مسیر سرمایهگذاری و به صورت ذرهذره وجود
ندارد؛ هیچ جزوه یا نسخه ناگهانی وجود ندارد که بتواند بورسباز را برای
همیشه از یادگیری بینیاز کند. پس اگر قرار است دائم در بازار سهام فعال
باشیم و سود مناسبی را کسب کنیم، باید پلهپله تلاش کرد و از شکستهای موقت
نترسید؛ زیرا هر مرحله سرمایهای است که در آینده به سودی بزرگتر منتهی
میشود.