ثبت نام | ورود
English
امروز شنبه 1403.10.1 Iranian Construction Engineering and Management
صفحه اصلی
اندیشگاه

آیا روش انتخاب سرمربی تیم ملی می تواند الگویی برای اداره بخش های اقتصادی کشور باشد؟

عصر ایران؛ جعفر محمدی* - تیم ملی فوتبال ایران، حالا سری توی سرها دارد، جدی اش می گیرند و دارای شخصیت است.

این ها، گزاره هایی هستند که این روزها، ملتی روی آن اتفاق نظر دارند و می توانند به تیم ملی فوتبال کشورشان ببالند و حتی بعد از حذف شان از جام جهانی، به استقبال شان در فرودگاه بروند و گل و لبخند و قدرشناسی، تقدیم شان کنند.



اما چرا در کشوری که تقریباً هیچ چیز جای خودش نیست و نابسامانی عمومیت دارد، تیم ملی فوتبالش دارد درست کار می کند؟ و چگونه می شود از این استثنا، یک قاعده ساخت برای سایر امور کشور؟



* اولین پاسخی که به نظر می رسد این است که در تیم ملی فوتبال، از "تخصص" و "متخصص جهانی" استفاده شده است؛ درست عکس جاهای دیگر کشور!



اگر زمانی که صحبت آمدن کارلوس کی روش به تیم ملی ایران بود، آن سخن سنتی که «ما این همه مربی وطنی داریم و نیازی به مربی خارجی نیست» پذیرفته می شد، امروز تیم ملی فوتبال ایران، نه کابوس تیم های بزرگی چون اسپانیا و پرتغال که کابوس ملت ایران بود.





اما خوشبختانه، متخصصی به نام کی روش و دستیارانش وارد تیم ملی شدند و شد، آنچه باید می شد.



تکرار این الگوی موفق در جاهای دیگر کشور، نیاز تاریخی ایران امروز است. چه اشکالی دارد از دانش و صاحبان دانش جهانی در اقتصاد، صنعت، گردشگری، بانکداری و ... استفاده کرد؟ (لطفاً نگویید در این صورت اطلاعات مان دست بیگانه می افتد؛ همین الان هم تمام اطلاعات اقتصادی در دسترس جهانی است.)



چند سال پیش، کتاب "دوبی؛ سریع ترین شهر دنیا" اثر جیم کرین را می خواندم؛ نویسنده در بخشی از کتاب به ماجرای تأسیس شرکت هواپیمایی امارات پرداخته بود. اماراتی ها برای این که این ایرلاین را ایجاد کنند، از یک کارشناس-خلبان خارجی دعوت کردند که دانش،تجربه و زمان اش را در ازای مبلغی به کار راه اندازی این شرکت بگمارد؛ قرارداد نوشته شد و زمان زیادی نگذشت که با مدیریت متخصص خارجی، هواپیمایی امارات، سر به آسمان ها سایید و در زمره برترین و موفق ترین ایرلاین های جهان قرار گرفت.



اگر آن روز، حاکمان امارات، از سر تعصب عربی می گفتند که برای ما عار است یک خارجی شرکت هواپیمایی مان را تاسیس و اداره کند، امروز افتخار، اعتبار و درآمدهای "امارات ایرلاینز" برای اهالی این کشور نبود و آنها حداکثر یک هواپیمایی کوچک داشتند و فرودگاه دوبی نیز، هاب منطقه نبود.



فراموش نکنیم که ما در عصر جهانی شدن زندگی می کنیم، در کابینه کانادا، چند افغانستانی الاصل و هندی الاصل وزیر شده اند و شرکت هایی که تا دیروز، آمریکایی یا آلمانی بودند، امروز چند ملیتی هستند با سهامداران و مدیرانی از همه قاره های جهان.

ما نمی توانیم جهانی شدن را در اداره کشورمان نادیده بگیریم و صرفاً با تخصص و متخصصان داخلی به توسعه برسیم. خود آمریکا که بزرگ ترین اقتصاد جهان را در اختیار دارد،با جذب هوشمندانه متخصصان دنیا به این جایگاه رسیده است، کشورهایی نظیر ایران که جای خود دارند.



* در تیم ملی، فقط از بازیکنان مقیم ایران استفاده نشد بلکه از ایرانی هایی که در لیگ های فوتبال سایر نقاط جهان بازی می کردند نیز برای حضور در تیم ملی دعوت کردند.

هم اکنون میلیون ها ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند که بسیاری از آنها، دارای تخصص های بسیار ارزشمندی هستند. همان طور که زمینه حضور فوتبالیست های ایرانی مقیم خارج کشور در تیم ملی فراهم شد، باید و باید و باید به بقیه ایرانیان خارج کشور نیز خوش آمد گفت و از تخصص شان برای توسعه میهن بهره برد.



* هنگامی که کی روش، اعضای تیم ملی را برمی گزید، نه به اعتقادات فردی شان کار داشت، نه دنبال این بود که بداند در انتخابات به کدام فرد و جناح رأی داده اند و نه دنبال عکس های خصوصی شان در مهمانی ها می گشت تا ببیند چه پوشیده اند و با چه کسانی هستند و چه می کنند؟ و نه در صدد به کارگیری آقازاده ها بود؛ او فقط تخصص و مهارت شان را می خواست.



این رویکرد عاقلانه، نیاز امروز کشور در همه عرصه هاست. تأکید بر آنچه به اشتباه "تعهد" نامیده شده است، متخصصان را از مناصب تصمیم سازی و مدیریتی دور کرده است و نتیجه اش همین وضعیتی است که می بینیم.

* در تصمیمات کارشناسی کی روش و تیم مربیانش نیز، کسی مداخله نمی کرد. هیچ وقت فلان نماینده مجلس، فلان امام جمعه، فلان وزیر و فلان آقازاده به خود اجازه نمی داد در کار تخصصی مربی دخالت کند. این درست خلاف رویه ای است که در بقیه امور کشور جریان دارد و هر که خرده قدرتی دارد، در همه امور مداخله می کند.

اگر هر کسی به کار خود مشغول باشد و این حق را به خود ندهد که در کارهای دیگران دخالت کند، ایران زودتر و بهتر در مسیر توسعه قرار می گیرد.

* آنچه در فوتبال می گذرد، شفاف و در برابر دیدگان عموم است؛ مردم روی زمین چمن بازی، همه چیز را می بینند و خود قضاوت می کنند، مبنای ارزیابی هم نه ملاک های غیرقابل سنجش کیفی و سلیقه ای، که آمار و نتایج ملموس و قابل اندازه گیری است.

ما در عرصه کشورداری هم نیازمند چنین الگویی از شفافیت و سنجش هستیم. تا همه امور در تاریکخانه ها می گذرد و مبنای قضاوت ها هم سلائق فردی و جناحی است، نه کارنامه های قابل راستی آزمایی، اوضاع همین خواهد بود که هست.



* ما برای موفقیت تیم ملی مان، با جهان تعامل کردیم، مقررات فیفا و قواعد فوتبال را پذیرفتیم و همانند حدود 200 عضو فیفا، بدان احترام گذاشتیم و طوری رفتار نکردیم که کسی در صداقت ما در محترم شمردن هنجارهای جهانی فوتبال تردید کند.

این تعامل یکی از رموز موفقیت تیم ملی است و اتفاقاً بخش مهمی از نقیصه های تیم ملی نیز مربوط به ضعف تعاملات جهانی فدراسیون فوتبال بود، مانند عدم توفیق در برگزاری مسابقات تدارکاتی با تیم های مطرح جهان.



ایران، در سایر عرصه ها نیز نیازمند گسترش تعامل سازنده، مسالمت آمیز و هوشمندانه با جهان است. هیچ کشوری نمی تواند با مرزهای بسته به توسعه برسد؛ هیچ کشوری.



* و در نهایت، توجه به توانمندی های داخلی، خودباوری، تلاش و از خود گذشتگی خالصانه اعضای تیم ملی از دلایل اصلی موفقیت تیم ملی است که اگر این ظرفیت و تلاش نبود مقدمات و لوازم پیش گفته، علیرغم لازم بودن، کفایت نمی کردند.

ما در داخل کشور نیاز به شناسایی توانمندی ها و بهره مندی از آنها در کنار تلاش ملی و خودباوری داریم تا سری بی سرها داشته باشیم، تا همان طور که جهان به فوتبال مان احترام می گذارد، به سیاست مان، به اقتصادمان، به فرهنگ مان و در ایران مان احترام بگذارد.



*صاحب امتیاز و سردبیر عصر ایران



آرشيو مطالب...


Copyright 2012
تعداد کاربران: 40