کمتر میشنویم که ایرانیان در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، اقتصاد، مدیریت و هنر نقش برجستهای در محافل بینالمللی ایفا کنند. دلیلش کاملا روشن است. استعدادهای برتر کشور یا دانشآموزان باهوشتر ایرانی غالبا به رشتههای مهندسی یا پزشکی روی میآورند. در صورتی که در کشورهای توسعه یافته این اتفاق بالعکس رخ میدهد. یعنی استعدادهای برتر در کشورهای توسعه یافته بیشتر به رشتههای علوم انسانی، اقتصاد، مدیریت و هنر روی میآورند. اینکه کدام یک یا کدام اولویتبندی برای توسعه کشور بهتر است، بارها به شکلهای مختلف مورد بحث قرار گرفته است و همواره تاکید شده که اهمیت گروه علوم انسانی بیشتر است، بنابراین استعدادهای برتر باید به این رشتهها روی آورند. ذکر تجربهای شخصی خالی از لطف نیست. در سالهایی که با سازمان فضایی ایران همکاری داشتم در مقطعی دهها مهندس از دانشگاههای تراز اول کشور روی پروژهای کار میکردند و شاهد بودم که تنها بهدلیل مدیریت ضعیف پروژه که اتفاقا توسط اساتید خوب در رشته مهندسی صورت میگرفت، پس از صرف زمان، هزینه و هزینه فرصت فراوان و هدررفت استعداد دهها مهندس نخبه کشور پروژه به سرانجام نرسید و برخی از مهندسان پروژه نیز به خارج از کشور مهاجرت کردند.
اولویتبندی رایج انتخاب رشته دانشآموزان در مقطع دبیرستان در کشور ما باعث شده بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای گروه علوم انسانی توانمندی لازم برای عرض اندام و به دستگیری پستهای کلیدی مرتبط را نداشته باشند و در این پستها تخصص جایگاه خود را از دست داده است و بسیاری از مدیران و سیاستمداران ما از فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی و حتی پزشکی هستند که تخصصی در رشته کاری خود ندارند و نتیجتا به اشتباه اینطور تصور میشود که ایراد مربوط به علوم انسانی است و کسب تخصص در زمینه علوم انسانی و مدیریت و اقتصاد چندان کارآیی و اهمیتی ندارد. این موضوع ضربه سنگینی بر پیکره رشتههای علوم انسانی وارد کرده است. اینکه ملاحظه میکنیم اغلب مردم حتی در عالیترین سطوح مدیریت، خود را سیاستمدار یا اقتصاددان میدانند تحت تاثیر چنین تفکری است. از سوی دیگر شاهد بیکاری خیل عظیمی از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی هستیم در حالی که زمینه کار و جایگاههای خالی زیادی در زمینه این رشتهها در بازار کار وجود دارد نیز متاثر از همین فرهنگ و تفکر است. چگونه میتوان فرهنگ گرایش یا بهتر بگوییم هجوم استعدادهای برتر کشور به رشتههای پزشکی و مهندسی را تغییر داد؟
اساسا تغییر فرهنگ حاکم کاری است که نیاز به عزم ملی و همه جانبه دارد و با توجه به اهمیت بالای موضوع لازم است در دستور کار جدی همگان از جمله رسانهها قرار گیرد، ولی یکی از مهمترین و موثرترین اقداماتی که باید انجام گیرد تغییر آیین نامه انتخاب رشته دانشآموزان در دوره دبیرستان است. آییننامهای که مشخص نیست، هنگام وضع آن چه انگیزه و استدلالی پشت پرده قرار داشته است، ولی در طول سالها، با غفلت مسوولان یکی از مخربترین عوامل توسعه کشور بوده است. وقتی دانشآموزانی که نمرات پایین تری کسب کردهاند، امکان ورود به رشته ریاضی و علوم تجربی را نداشته باشند، ولی امکان ورود به رشتههای علوم انسانی را داشته باشند، عملا افرادی با ضریب هوشی پایینتر به رشتههای علوم انسانی سوق داده میشوند. بدتر اینکه جایگاه رشتههای گروه علوم انسانی در انظار عمومی و بهخصوص در بین دانشآموزان تنزل مییابد و این دو عامل سرمنشاء صدمات بعدی بر پیکره گروه علوم انسانی در فرهنگ و جامعه ایران است. این در حالی است که حتی در فرهنگ ادیان الهی خصوصا اسلام، انسان، محور توجه و توسعه است و جایگاه علوم مربوط به انسان باید در بالاترین سطح قرار گیرد.