مطالب خواندنی
تحلیلی بر مقالات فصلنامه نقد ادبی
معمولاً مسائل و مصائب نشریات دانشگاهی به طور رسمی برای خوانندگان و نویسندگان مقالات مطرح نمیشود. در این شماره سخن سردبیر مجالی است برای گزارشی از فرایند تعامل عوامل مؤثر در کار فصلنامه و کیفیت کار در هر بخش، تا همکاران فصلنامه و مخاطبان با مسائل جاری در تحریریه آشنا شوند. عوامل برونسازمانی مؤثر در باروری یک نشریۀ علمی دانشگاهی عبارتند از مقاله، نویسنده و داور. مسائل هر کدام از سنخی است و فصلنامه در تعامل با هر کدام سیاست خاصی را پیشه میسازد. اینک تصویری از نقش و وضعیت هر کدام از این عوامل در فصلنامۀ نقد ادبی تقدیم خوانندگان محترم میشود:
الف) مقالههای رسیده
اصلیترین سرمایۀ فصلنامه مقاله است. مقالۀ روشمند که حاوی دستاورد نوین علمی باشد درجۀ یک محسوب میشود و برای فصلنامه طلاست. چنین مقالهای فرایند پذیرش تا انتشار را آسان و بدون مشکل طی میکند. داور چنین مقالهای را با شوق در فاصلۀ کوتاه گاه کمتر از 10 ساعت ارزیابی میکند. در کوتاه مدت، ارجاعات به این مقاله بالا میرود و بر شاخص تأثیر و اعتبار فصلنامه میافزاید. خلاصه مقالۀ درجۀ یک «شربت اندر شربت است». در نقطۀ مقابل آن، مقالۀ ضعیف است که چندان دشوارساز نیست. چون در همان گام نخست از دایره کار بیرون میرود. اما وافریادا از «مقالۀ متوسط»! این نوع مقاله را در بدایت امر نه با اطمینان میتوان پذیرفت و نه به سادگی میتوان رد کرد. این مقاله از نظر شکل و ساختار، بسیاری از ویژگیهای ساختاری یک پژوهش علمی را دارد؛ اما مدعیاتش نه اثبات شدنی است و نه رد کردنی. مقالههای متوسط غالباً از شگردهایی بهره میبرند تا شکلِ یک نقد یا پژوهش علمی را به خود بگیرند. برخی از این شگردها از این قرارند:
آراستن با اصطلاحات تخصصی: کثرت مُصطلحات تخصصی، مقاله را در ردۀ «سخن تخصصی محض» مینشاند؛ حال آن مقاله فاقد دستاورد تازه است؛ حتی زبان عمومی آن، نارسا و گرتهبرداری از زبان متون اصلی است. زبان تخصصی این مقاله در نگاه نخست اهل فن را متقاعد میکند که به آن توجه خاص مبذول بدارند. تنها متخصص در مییابد که مقاله از مصطلحات فنی اعتبار گرفته اما چیزی برای عرضه در آن نیست.
ابزار انگاری نظریهها: مقالات شبهپژوهشی معمولاً با یک بحث نظری با عنوان «چارچوب نظری تحقیق» آغاز میشوند و مدعیاند که موضوع را بر اساس یک نظریه بررسیدهاند. اما نظریهای که در بخش آغازین مقاله مستقل از بدنۀ مقاله مطرح شده در عمل، نقش موجهنمایی تحقیق را دارد. بسا که با موضوع همخوان نیست. مغلطۀ آشکار آنجا روی مینماید که نویسنده چند شاهد از متن ادبی متناسب با مفاهیم نظریه میآورد و چنان وانمود میکند که فهم تازهای از متن عرضه کرده است. اگر نظریه برای نخستین بار در زبان فارسی مطرح شده باشد به دشواری میتوان نویسنده را متقاعد کرد که مقاله دستاورد تازه ندارد یا به خطا رفته است. در این مقالات، نظریه چنان ارجمند داشته میشود که اگر با موضوع نقد هم سازگار نباشد گو نباشد. درنهایت یک خوانش مکانیکی و مدرسی از نظریه در ساختار یک مقالۀ پژوهشی عرضه میشود. در این روش، نتایج حاصله از نقد دهها اثر ادبی چندان تفاوتی ندارد. جالب آنجاست که یک منتقد چندین اثر ادبی را بر اساس همین یک نظریه نقد میکند و نظریه را به یک قالب مقالهسازی بدل میکند.
کمیگرایی و آمارگری: برخی پژوهشهای علوم انسانی به طور افراطی بر روشهای کمی و دقایق آماری و ارقام و اعشار اصرار دارند. در نگاه اول دقت و عینیت تحسین برانگیزی دارند. حال آن که اعتبار اولیه دادهها و اطمینان از شیوهی گردآوری و درک درست آنها مشکوک است. این نوعی «مغلطهی روش» است؛ چرا که محقق از روش اثباتی در علوم پایه به طرز افراطی بهره میگیرد تا «وانمود کند» که تحقیقش اثباتی و عینیتگراست. آمارها و نتایج این نوع مقالات را نه میتوان ثابت کرد و نه رد. بسا که مقاله پیام نه چندان تازه و حتی برداشتهای عام و غیرعلمی را با روشهای دقیق آماری و پشتگرمی علم ریاضی مهم و موجه جلوه میدهد
شگرد ارجاع: مقاله با کثرت ارجاعات و انبوهی منابع دست اول پژوهش چنین وانمود میکند که محقق بر منابع اصیل موضوع اشراف دارد. این ترفند با هدف اصیلنمایی تحقیق صورت میگیرد. اتکای به مرجعیت منابع بدون داشتن دیدگاه و نظر تازه، نوعی دانانمایی به شمار میرود. حال آن که بسیاریِ نقلها و کثرت ارجاع به سخن دیگران، دیدگاه شخصی محقق را به حاشیه میراند. بسا که نویسنده اصل منبع را ندیده و با منبع واسطه از آن اطلاع یافته است. اگر ارزیاب، فرصت بررسی منابع اصلی را پیدا کند خطاهای شگرفِ مقاله از پرده برون میافتد.
این ترفندها از نوع مغالطههای ساختاری در منطق است و کشف و اثباتش وقت ارزیاب و فصلنامه را میگیرد. به همین دلیل مقالۀ متوسط، مدت زمان زیادی روی میز سردبیر و داور میماند. رسیدن به نتیجۀ قاطع در بارۀ این مقاله مستلزم صرف وقت بسیار، و ارزیابی دقیق تک تک شگردها و واکاوی منابع اصلی مقاله است.
بیشتر مقالههای دریافتی در تحریریه فصلنامه، از نوع متوسط است. در ماههای شهریور و دی که منتهی به دو نیمسال تحصیلی اند سیل مقالات مستخرج از رسالهها سرازیر میشود. روزانه گاه تا چهار مقاله وارد سامانه میشود. پاسخ به این حجم انبوه، کاری است نفسگیر. اتفاقاً بیشترین ماجراها نیز بر سر همین مقالات میرود.
برخی از این مقالهها برای آموزش یک رویکرد انتقادی یا نظریۀ ادبی بسیار مفیدند اما چون فاقد دستاورد تازهاند، سرشت پژوهشی ندارندو در زمرۀ مقالات آموزشی و تمرینات نقد ادبی به شمار میآیند. آراء داوران و نویسندگان و تحریریۀ فصلنامه در بارۀ چنین مقالههایی متفاوت است.
ب) نویسندگان مقالات
خوشبختانه نویسندگانِ مقالات فصلنامۀ نقد ادبی چندان تحریریه را گرفتار حاشیههای چاپ مقاله (مانند توصیههای مشفقانه، توقعات دوستانه و انتظارات بزرگان و خویشان) نکردهاند. اگر از جانب نویسندگان مشکلی هست باز هم پیرامون مقالۀ متوسط است. نویسندگان مقالۀ متوسط عمدتاً عجله دارند و سخت پیگیر نتیجۀ داوریاند. چرا که غالباً منتظر مجوز دفاع از رسالۀ تحصیلی خویشاند، یا در آستانۀ استخدام و یا در گرو تمدید قرارداد استخدامی. بسیاری نیز پس از رد مقاله معترض اند البته کمتر معترض شیوۀ ارزیابی و بیشتر معترض به عدم توجه مجله به مسائل و مشکلات شخصی ایشان.
یکی از مشکلات فصلنامه، مقالههای «کثیرُ المؤلف» است. گاه نام سه تا چهار نفر بر تارک یک مقالۀ متوسط نشسته است، اما در متن صدای یک نفر شنیده میشود با صفت مفرد «نگارنده». نام آن همکاران، گاه به سبب ملاحظات دوستانه و خویشاوندی در میان نویسندگان مقاله مینشیند. برخی از نویسندگان آن مقاله در تخصصی دیگر شهرت دارند و درج نام یک متخصص در کنار موضوعی که نسبتی با تخصص او ندارد خلاف اخلاق حرفهای در یک نشریۀ دانشگاهی است. فلذا فصلنامه باید اطمینان حاصل کند که آیا آن نویسندگان همه در این مقاله مساهمت داشتهاند؟ متأسفانه در نهایت همه ناگزیریم به جبر آیین نامۀ دانشگاهی تن بدهیم، زیرا اگر نام اعضای هیأت علمی در مقالۀ مستخرج از رساله نیاید دانشجو با مشکل تحصیلی مواجه میشود. غمانگیزتر آنجاست که نویسندهای از درج نامش در مقاله هیچ اطلاع ندارد و شکایتی هم ندارد. دردناک است که اخلاق پژوهش و شخصیت حرفهای عالِمان اینگونه قربانی کمیتگرایی حاکم بر نهادهای علمی کشور میشود.
ج) داوران مقالات
ارزیابان مقالهها نقشی بیش از دیگران دارند و نام و نشانی اندک چرا که باید ناشناخته بمانند. سعیشان مشکور باد. در عرف دانشگاهی این روزهای ما استادان سرشناس و متخصصان طراز اول شأنشان فراتر از داوری مقالات است و سردبیران از داوریهای دقیق و احکام قطعی ایشان محروم اند. بویژه آنجا که تصمیمگیری برای یک مقاله دشوار است. دیگر داوران نیز رغبتی به ارزیابی مقالات ندارند. چه شمار مقالات بسیار است و مقاله خوب اندک. از سویی سطح انتظارات داوران از مقالهها بالاست و نگاه ایشان به مقالهها آرمانی؛ این امر گرچه ارزنده است اما برای مقالات نظری فارسی مشکلآفرین شده است. نظریۀ ادبی فارسی از آنجا که در این سالها از آبشخور ترجمه و نظریۀ ادبی غرب بهرهور بوده است سطح انتظارات خوانندگان را بالا برده است. میانگین آگاهی عمومی در باب نظریهها بالا و دسترسی به منابع اولیه آسان است اما باید دانست که «دانستن نظریه» مهارتی است و «نظریه ورزی» مهارتی دیگر. مثل دو مهارت فهمیدن زبان خارجی و سخن گفتن به آن زبان. به گواه مقالات موجود، رویکرد فارسی زبانان به نظریۀ ادبی از نوع دانستن نظریه بوده است که کنشی است منفعلانه. انفعال مقالات در برابر نظریهها به چند صورت مشهود است: معرفی شیفتهوار نظریۀ جدید به زبان فارسی (چنین مقالاتی برای نشریات اولویت دارند)، معرفی کتابهای جدید در نظریۀ ادبی (به جای نقد)، و کاربرد نظریه برای تفسیر متن فارسی. به ندرت میتوان نوشتاری در زبان فارسی در تبیین و تفسیر آن یک نظریه یا در نقد و مواجهه با آن پیدا کرد. داشتن دانش زیاد در نظریۀ ادبی الزاماً به معنی آن نیست که شخص در تبیین تئوریک، نقد و گسترش مفاهیم آن نظریه هم توانمند است.
در این میان داوران دانشمند ما، یک مقالۀ نظری فارسی را با منابع آن در زبانهای اصلی میسنجند، و حکم به تکرار و ترجمانی بودن آن میدهند. بعضاً نیز باور نمیکنند که نویسنده فارسی زبان به چنان درکی رسیده باشد. اینها مسائلی است که امر نظریهورزی را در زبان فارسی به توقف و تأخیر میکشاند. برای حرکت به سوی نگرش فعال در مقالات نظری، لازم است نگارش مقالات مروری را برای تبیین، فهم، آموزش و ارزیابی نظریۀ ادبی و مصطلحات آن در دستور کار فصلنامه قرار دهیم. به تدریج با تمرکز بر این شیوه راه برای تأملات نظری فراهم میشود و از مرحلۀ انتقال، مصرف و ابزارانگاری نظریه به مرحلۀ تبیین و تأمل و بعد نقد و ارزیابی نظریهها فراخواهیم رفت.
در باب ظرایف کار ارزیابان فصلنامه نکات گفتنی بسیار است. از آن میان نکتۀ جالب توجه در سالهای اخیر، تغییر لحن ارزیاب، خطاب به نویسنده است. برخی ارزیابان در واکنش به نقیصههای فاحش مقالات برآشفته میشوند و لحنی تند در نقد آن به کار میبندند. اگر سخن آن ارزیاب، مستقیماً به نویسنده ارسال شود قطعاً سبب آزردگی او از فصلنامه خواهد شد. البته این روزها، لحنها نسبت به ده سال پیش بسیار علمیتر و منطقیتر شده است. این روزها ارسال اصل سخن داور برای نویسندۀ مقاله امکانپذیرتر از گذشته است. پیشتر سردبیر ناگزیر بود نوشتۀ ارزیاب را برای نویسنده بازنویسی کند و از تندی و گزندگی لحن و سبک ارزیاب بکاهد.
سخن در باب داوری فصلنامه بدون قدردانی از بزرگوارانی که بیدریغ و جانانه در ارزیابی مقالات همکاری میکنند تمام نیست. بیمدد ایشان کار فصلنامۀ نقد ادبی به سامانی نمیرسد. دریغا که مُجاز به یادکرد نام اشخاص نیستم و گرنه نوشته را باید به نام چند بزرگوار مزین میکردم که سرعت عمل، دقت و صواب رأی و از همه مهمتر پیشنهادهای راهگشایشان برای ارتقای مقالات، رشک انگیز است.
خط مشی فصلنامۀ نقد ادبی
خط مشی فصلنامه بر چند هدف استوار است: فراهم کردن زمینه برای فلسفیدن در ادبیات و مسائل آن، ترویج نگرش انتقادی به ادبیات فارسی و مسائل آن، بازاندیشی در رویکردهای نقد ادبی. در این راستا مقالاتی که در موضوعات ذیل به مجله میرسد به ترتیب اهمیت در اولویت انتشار قرار دارند.
1 – طرح مسائل تازه دربارۀ نظریههای ادبی
2 – تبیین و نقد مروری نظریههای ادبی و چالش با آنها
3 – بررسی انتقادی یک رویکرد، اصطلاح، جریان یا موضوع در نقد ادبی و مطالعات ادبی فارسی
4 – معرفی رویکرد نوین در نقد ادبی
5 – نقد آثار ادبی کمتر شناخته شدۀ فارسی (یکی از مشکلات فصلنامه، تراکم مقالات مشابه در بارۀ یک شاهکار ادبی است.)
اقتراح
باری طرح این مسائل به انگیزۀ ارتقای فصلنامۀ نقد ادبی به درجۀ «یک رسانۀ مورد وثوق» است. جلب اعتمادِ ثقات و صاحبنظران نظریه و نقد ادبی البته به آسانی میسور نیست. فصلنامه برای رسیدن به آن آرمان، باید خویش را در معرض نقد اهل نظر قرار دهد. اینک نقد عملکرد، خط مشی و روش خود را به اقتراح میگذارد تا همراهان فصلنامه نقد خود بر فصلنامه را طرح کنند، راهکار ارائه نمایند و ما با درج آنها در فصلنامه زمینۀ گفتگوی بیشتر در باب نقد ادبی فارسی را فراهم کنیم
محمود فتوحی/فصلنامۀ نقد ادبی
آرشيو مطالب...
سید علیرضا آل یاسین :
In the name of Allah
Hello Sir
It was good but a bit complex.
Thanks a lot