خبرگزاری برنا- کرمانشاه؛ کهنسال بود و قدی کوتاه داشت، با مویی سپید و کت و شلواری خاکستری.

صحن آرامگاه سعدی در سایه سار سروهای شیرازی بلند قامت زیر قدم‌های کوتاهش طی می‌شد. با مردم گفت‌و‌گویی گرم داشت.

با شعرها و حکایت‌هایی از سعدی شیرازی بعدازظهرگرم تابستان را به کام گردشگران و دوستدارانش شیرین می‌کرد. با مردان بازدیدکننده دست می‌داد و احوالپرسی می‌کرد.

زن و مرد و بچه زیادی دور و برش حلقه زده بودند تا اشعار پر مغز شیخ مصلح‎الدین را با صوت خوش آهنگی از زبان آن مرد بشنوند.

کارت شناسایی روی سینه‌اش او را متولد 1307 با نام «کرامت‌اله شب‌خیز» معرفی می‌کرد.

کرامت، نگهبان محوطه‌ای بود که مردمان بسیاری از سراسر جهان برای زیارت مزار پر رونق سعدی با اشتیاقی وصف‌انگیز به شهر شیراز می‌آمدند.

پیرمرد 77 ساله شوری بپا کرده بود از دانایی و عشق به ادبیات این سرزمین. آگاهی افزونش حیرت انگیز بود. تا به مزار سعدی بروی و فاتحه‌ای بخوانی و سری به حوض ماهی بزنی و برگردی، هنوز حلقه محاصره کنندگان کرامت، گرم شنیدنند.

بعداز چند ساعت از سعدی که جهانی را شیفته آگاهی خود کرده است خداحافظی و از کرامت‌اله شب‌خیز به عنوان قدردانی سپاس‌گزاری می‌کنی‌ و ردیف سروها را که دیگر سایه هایشان بلندتر شده پشت سر می‌گذاری. این قصه شیرین سال1384 به واقع اتفاق افتاد.

دو بار دیگر تا سال گذشته که به دیدار سعدی بروی دیگر او را نمی‌بینی. هرچه جستجو می‌کنی دیگر حلقه محاصره کنندگان کرامت را نمی‌بینی. شاید به مرخصی رفته است و شاید هم بازنشسته شده و رفته است بوستان را در خانه برای نوه‌هایش بخواند. شایدهم اتفاقی افتاده!

امروز که سالروز سعدی است بیاد کرامت با اشک‌هایی از آن خاطره دل انگیز یاد می‌کنی. به خودت می‌گویی اگر سعدی را می‌دیدی چه حال و هوایی داشتی؟ کودکیت با گلستان و بوستانش در دبستان طی شد.

شیرین سخن مردی که در قرن هفتم هجری جهان را عرصه سفرهایش کرد و توشه ها گرد آورد و پخته شد. هر حکایتش درسی بود از عظمت و آزادگی. بهترین قصه‌هایی که باید بخوانی و بدانی. از فضیلت قناعت، اخلاق درویشان و فوائد خاموشی. درضعف و پیری تا آداب صحبت؛ در گلستانی از اوج آرایه‌های دانش و عشق به انسانیت.

این حکایت دانایی است. سعدی دُر می‌فشاند در قصه ملک زاده‌ای که گنج خود را با گشاده دستی بر سپاه و بر رعیت می‌ریخت و بر او اعتراض می‌کردند، بخشنده مال می‌گوید:

قارون هلاک شد که چهل‌خانه گنج داشت نوشین روان نمُرد که نام نکو گذاشت

با روایت «کرامت» این حکایت‌ها شنیدنی‌تر است تا کرامت سعدی به اعلا درجه امکان به حلقه دوستداران شیرین سخن‌ترین شاعر ایرانی انتقال یابد.

هرچند به سعدی کم توجهی می‌شود و گویی او متعلق به کشور دیگری است، اما حکایت ماندگاری این سرمایه عظیم اجتماعی، تا خورشید بر این خاک می‌دمد ماندنی است.

بی‌حوصلگان به سعدی و کم مایگان از دانش، نمی‌توانند این کوه الماس ادبیات ایران زمین را نبینند. به هر روی؛ رویداد دیدار سعدیه شیراز با «کرامت» خوش‌تر است.